جدول جو
جدول جو

معنی گردون شکاف - جستجوی لغت در جدول جو

گردون شکاف
شکافندۀ آسمان، آنکه فضا را بشکافد و به آسمان برسد، کنایه از آنچه صدایش به آسمان برسد، برای مثال ز غرّیدن کوس گردون شکاف / زمین را در افکند پیچش به ناف (نظامی - لغت نامه - گردون شکاف)
تصویری از گردون شکاف
تصویر گردون شکاف
فرهنگ فارسی عمید
گردون شکاف
چیزی که گردون را بشکافد، و این ادعاست. (آنندراج) ، بانگ شیپوری که گردون را بشکافد. (ناظم الاطباء) :
ز غریدن کوس گردون شکاف
زمین را درافکند پیچش به ناف.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گردون شکاف
آنکه گردون را بشکافد، بانگ شیپور که باسمان رسد: زغریدن کوس گردون شکاف زمین را در افکند پیچش بناف. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردون شکوه
تصویر گردون شکوه
بسیار بلند و مرتفع و پرشکوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردون شناس
تصویر گردون شناس
اخترشناس، منجم
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
نام محله ای است در بخارا. (اشعار و احوال رودکی تألیف سعید نفیسی ص 391)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
منجم. ستاره شناس. آگاه به امور آسمان و کاینات و جو:
همیدون دور گردون زین قیاس است
شناسد هرکه او گردون شناس است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ شُ)
کنایه از بلند و رفیع:
شنیدم که بود اندر آن خاره کوه
مقرنس یکی طاق گردون شکوه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ شِ)
کنایه از تندرو. سریعالسیر:
من آن بادرفتار گردون شتاب
ز بهر شما دوش کردم کباب.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(گَ رِ)
در صفت پادشاهان. (آنندراج). پادشاه توانا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گردون شناس
تصویر گردون شناس
ستاره شناس، منجم
فرهنگ لغت هوشیار
بسیار بلند بسیار مرتفع: شنیدم که بود اندر آن خاره کوه مقرنس یکی طاق گردون شکوه. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تندرو سریع السیر: من آن باد رفتار گردون شتاب زبهر شما دوش کردم کباب. (بوستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردون رکاب
تصویر گردون رکاب
گردون وهنگ پادشاه با عظمت
فرهنگ لغت هوشیار